شرح: من یک پسر خوش شانس هستم که همیشه به دنبال تجربه های جدید هستم. امروز، در حالی که همسرم دور بود، خانم نظافتچی داغ را دعوت کردم. او به چیزهای گره خورده علاقه دارد و ما به کار خود ادامه دادیم. این یک سواری وحشیانه بود، اما او به آنچه می خواست رسید.